آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 14 روز سن داره

دنیای من و آرنیکا

آرنیکا 4 ماه و 10 روز...

آرنیکا عسل مامان روز به رزو بزرگتر و ناناز تر میشی عاشقتمممممممممممم هرجا میریم دل همه رو میبری...غریبه ها دورت جمع میشند و فامیل عاشقند ههههههههه میبینی چقدر طرفدار داری...خوب این واقعیته منکه الکی از دخملم تعریف نمیکنم ههههههههه 4ماهت تموم شد و باز واکسن زدی و اشک منو حسابی دراوردی...آخه طاقت درد کشیدنت رو اصلا ندارم...این عکسو هم مامانی بعد از واکسن با روسری خودش ازت گرفته قربونت برم... از 3 ماهگی به بعد من و بابا تنها تورو میبریم حموم و کلی خوش میگذره...اینجا هم از حموم اومدی بیرون و بابا گذاشتت توی روروک...قربونت که هنوز کوشولویی و پاهات به زمین نمیرسه... اینم یسری عکس دیگه که تو ا...
31 مرداد 1391

79 روزگی...

آرنیکای قشنگم 79 روزه شده هوراااااااااا... عزیزم همه وقت منو پر کردی و وقت نمیکنم وبلاگت رو آپ کنم شرمنده... هر روز شیرین تر میشی و با خنده های قشنگ و صداهایی که از خودت درمیاری حسابی دل من و بابا رو میبری... تو این مدت خداروشکر کولیکت خوب شد و شبا راحتتر میخوابی و من و بابا هم میتونیم بخوابیم...در ضمن بابا هم چند شبه که دیگه میاد رو تخت سرجاش میخوابه آخه بیچاره تو این مدت از رو زمین خوابیدن کمر درد گرفته البته خودش ترجیح میداد تو اتاق ما نباشه تا از صدای تو بیدار نشه ولی ظاهرا کمر درد از بیخواب شدن بدتره هههههههههههه این ماه 2تا سفر کوچیک رفتیم...یکی تعطیلات خرداد رو یکهفته رفتیم شمال که خوش گذش...
12 مرداد 1391

3ماه و 19 روزگی...

آرنیکای عزیزم...دیروز بردمت دکتر...از دکترت(دکتر شاهین نریمان) خیلی راضیم...خوشحالم که تحقیق کردم و این دکتر مهربون و با حوصله و متخصص رو برات انتخاب کردم...طبق معمول همه چیز رو خیلی خوب برامون توضیح داد...گفت که تو این سن خارش لثه هات شروع شده و ناآرومی هایی که تو خواب داری هم بخاطر همینه...در ضمن باید خوردن قطره آهن رو هم شروع کنی...ولی اجازه نداد فعلا غذا رو برات شروع کنم...خیلی دوست دارم زودتر بهت غذا بدم آخه من عاشق غذا دادن به کوچولوهام و حالا لحظه شماری میکنم که به دختر خودم غذا بدم...در ضمن گفت که بچه ها از 3ماهگی دیدشون رنگی و 3 بعدی میشه و به همین دلیل تو مهمونی های شلوغ کلافه میشند آخه حس میکنند مامانشون گم کردند هههههههههه...
9 مرداد 1391

آرنیکا 3 ماهه شد...

سلام دختر خوشگلمممممم...آرنیکای قشنگم دیروز 3 ماهه شدی هورااااااااااا تو این 3ماه خیلی تغییر کردی و من هر روز بیشتر بهت وابسته میشم...البته بماند که بعضی روزا حسابی کلافم میکنی و اشکمو در میاری و لی به هر حال من عاشقتم آرنیکا روزایی که خونه خودمونیم تو دختر خیلی بهتری هستی ولی وقتی میریم خونه مامانی یا مامان فروغ نمیدونم چرا خوابت کم میشه و اذیت میکنی...دوست ندارم فقط تو خونه خوب باشی...البته خیلی ددری هستی ولی منظور از ددر بیرون از هر خونه ایه جاییکه سقفش آسمون باشه ههههههه مدتیه که ملچ و مولوچ دستات میخوری و گاهی اینقدر تا ته حلقت میبری که اوق میزنی  من سعی میکنم واکنش منفی نشون ندم چون تو وارد مرحله دهانی شده و...
22 تير 1391

49 روز گذشت...

سلام آرنیکای عزیزم...49 روز از ورود تو به زندگی ما میگذره قشنگم و من هر روز بیشتر و بیشتر عاشقت میشم... اونقدر تموم وقت منو پر کردی که تو این مدت اصلا نتونستم بیام و واست بنویسم...این روزا سختترین و شیرین ترین روزای زندگیه من هستند...هیچ وقت فکر نمیکردم بچه داری اینقدر سخت باشه...همیشه بچه های کوچیک دوروبرم بودند و من تو بچه داری ناشی نبودم ولی وقتی همه مسئولیت یک بچه ماله خود آدمه موضوع فرق میکنه... دختر خوشگلم تو متاسفانه کولیک داری و دل دردای شبانه تو این مدت تو رو خیلی اذیت و من و بابا رو هم بیخواب کرده... بیشتر شبا از درد جیغ میکشی و ماهم باید راهت ببریم اونم بصورت نشسته تو بغلمون که کمتر اذیت بشی...دکتر هم بردیم...
8 خرداد 1391

آرنیکا متولد شد......

آرنیکای خوشگل من بلاخره در تاریخ 21.1.91 ساعت 10.40 صبح دوشنبه در بیمارستان مادران تهران متولد شد...وزن 3050 و قد 49...اینم یه عکس از اولین روز تولد دخترم:                                                                                                                                            ...
20 ارديبهشت 1391

فردا میای تو بغلم عزیزممممممممم!!!

سلام..............آرنیکای قشنگم هنوز باورم نمیشه که فردا قراره بیای تو بغلم!!!!!!!! خدایا یعنی فردا من دارم مامان میشم!!! یه حس و حال عجیبی دارم که گفتنی نیست...دیشب همش کابوس میدیدم ولی میدونم که به خاطر هیجان و استرسیه که دارم...فردا واسه اولین بار میرم اتاق عمل،یه جورایی ترسناکه ولی خوبیش اینه که وقتی بیام بیرون آ رنیکای عزیزم رو بهم جایزه میدند. خدایاااااااااااا کمکم کن که زایمان راحتی داشته باشم و دختر نازم سالم و سرحال بیاد تو بغلمممممممممممم...   ...
20 فروردين 1391

شمارش معکوس!!!!!!!

سلاممممم آرنیکای قشنگم  سال نو مبارک عزیزمممممممممممممممم... امسال قشنگترین و عجیبترین سال زندگیه منه چرا!!! چون دارم مامان میشم هوراااااااااااااا   هنوزم باورم نمیشه ههههههههههههه  دیگه شمارش معکوس واسه به دنیا اومدن دختر قشنگم شروع شده !!!!!!!!!!!! از روز 1 فروردین میخوام بیام تو وبلاگ و برات بنویسم آرنیکا جونم ولی این نی نی وبلاگ لج کرده بود و باز نمیشد شانس بد من  حالا خلاصه میگم که این مدت چه خبر بود.آخرین چکاپ سال 90 رو روز 27 اسفند رفتم و نامه بیمارستان هم از دکتر گرفتم...بهش گفتم میشه چند روزی برم شمال...دکی گفت حالا تو این شلوغی ریسک نکن و نرو ولی منکه حسابی تو این مدت خونه بودم و...
14 فروردين 1391