آرنیکاآرنیکا، تا این لحظه: 12 سال و 10 روز سن داره

دنیای من و آرنیکا

سیسمونی آرنیکا جونی من!!!

  سلام عشق مامان...امروز اومدم تا عکسای اتاق و سیسمونی خوشملتو بزارم تو وبلاگت تا یادگاری بمونه و بعدا ببینی: در اتاق واستیکر ها: تخت و سرویس تشک و ملافه ها: گهوارت که من عاشقشممممم: دراور و کمد و لوازم داخلشون: آویزهای لوستر: فرش و تشک بازی: کالسکه و نی نی لای لای: روروک واکر: صندلی غذا و ماشین: ه...
20 اسفند 1390

33 هفته!!!

سلام خوشگلم  امروز شدیم ٣٣ هفته و ١ روز و فقط ٣٧ روزه دیگه مونده تا همو ببینیم هورااااااااااااااااا باورم نمیشه که اینقدر لحظه دیدار نزدیکه   برعکس ماههای قبل این ماه به نظرم داره خیلی سریع میگذره آرنیکا جونم اواخر هفته 31 رفتم سونو و وزنت 2150 گرم...وای که حسابی بزرگ شدی دکتر توی سونو همه جای بدنت رو کامل بهم نشون داد و حسابی دلم برا بغل کردنت ضعف کرد   فقط دخملم هنوزم مایعت کمه و من و دکتر نگرانیم   حالا قراره فردا برم سونوی بایوفیزیکال(خودمم نمیدونم چیه هههههه) تا ببینیم اوضاع چطوره... خبرای خوب اینکه اتاقت رو چیدم و فقط مونده استیکرها و ...
15 اسفند 1390

هفته 30 و ورود به ماه 8!!!!!!!

سلام دختر نازمممممممم   خوشگل مامان الان دیگه ٣٠ هفته و ١ روزته و وارد ماه ٨ شدیم عسلممم  باورم نمیشه که ٣٠ هفته گذشته و فقط ٨ هفته دیگه تا دیدنت مونده هوراااااااااااااااااااااا خیلی وقته به وبلاگت سر نزدم عزیزم...آخه خیلی مشغول بودم  واست بگم که هفته ٢٦ رفتم سونوی آنومالی مجدد و روی ماهتو دیدم قشنگم    اونموقع وزنت ١٠٠٤ گرم بودو الان دیگه فکر کنم بیشتر از ١٥٠٠ گرم باشی!!! راستش باورم نمیشه که اینقدر بزرگ شدی و الان تو دل منی  هروقت تکوناتو حس میکنم کلی ذوق زده میشم   نمیتونی تصور کنی چه حس عجیب و قشنگیه آرنیکا جونم این روزا واسه من خیلی استرسشون زیاده...اولا که هنوز...
23 بهمن 1390

هفته 25...

  سلام به دختر قشنگم آرنیکااااا... عزیز دلم امروز ٢٥ هفته و ٢ روزمونه مامان جونم...دیگه حسابی داری واسه خودت خانومی میشیا عزیزم سخت چشم انتظارم تا به دنیا سلام کنی و بیای تو آغوشم... تو این مدت بلاخره رفتم و سرویس چوبت رو سفارش دادم ...از شرکت چیلک طرح بیبی فلاور...همین روزا هم میارند خونه و من شروع میکنم به چیدن اتاقت...هفته پیش هم عموهات اومدند و به من و بابا کمک کردند تا اتاقارو جابه جا کنیم...البته ناچاریم میز کامپیوتر و کتابخونه رو هم بزاریم تو اتاقت گلم...ولی امیدوارم ظرف چند ساله آینده یه خونه ٣ خوابه بخریم و اونوقت دیگه هیچ وسیله ی اضافه تو اتاقت نباش...خوبیه اتاقت اینه که با یه نصفه دیوار ٢ قسمت...
19 دی 1390

هفته 23...

سلام عسل مامان  امروز شدیم 23 هفته و 1 روز و فقط 15 هفته دیگه مونده تا بیای تو بغلم  هوراااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا خوشگلم جمعه رفته بودیم خونه  2تا از بچه های اکیپ و اونجا فهمیدیم که خاله بیتا ...حاملست!!! وای نمیدونی که چقدر خوشحال شدم  حالا دیگه دخمل ناز من یه همبازی داره که 4ماه از خودش کوچیکتره و قراره مرداد ماه به دنیا بیاد.امیدوارم خاله بیتا این دوران رو به خوبی بگذرونه دیروز رفتم و دوباره برات یه سری دیگه لباسای خیلی خوشمل خریدم  بیصبرانه منتظرم بیای و ا...
4 دی 1390

21 هفتگی...

سلام آرنیکای خوشگلم میدونم که چند وقتیه برات ننوشتم ولی گلم ببخشید سرم شلوغ بود و این نی نی وبلاگ هم که بیشتر وقتا باز نمیشه الانم با فیلتر شکن بازش کردم خوشگلم نمیدونی چقدر خوشحالم چون 3 هفته ای میشه که تکونات رو حس میکنم و این اتفاق برام قشنگترین و شیرینترین اتفاق این دوران بوده حالا دیگه با تمام وجود حست میکنم و برای دیدنت لحظه شماری دیروز رفتم دکتر و صدای قلب کوچولوتو شنیدم خداروشکر که حالت خوبه ،فقط همچنان مایع آمینیوتیک دورت یه مقدار کمه گلم ولی در سطح نرماله واین منو نگران میکنه   مرتب دارم آب و مایعات میخورم تا زودتر این مشکل برطرف بشه. تو این مدت بازم برات لباسای خوشگل خریدم عزیزم که تعدادشون زیاده ...
26 آذر 1390

18 هفتگییییییییییییییییی...

سلام دختر قشنگمممم امروز بلاخره وقت کردم تا بیام و برات بنویسم عشقم توی این 2 هفته بلاخره من و مامانی(مامان خودم) وقت کردیم یه سر بریم خیابون بهار و واست خرید کنیم عزیزم... ولی راستش چون دفعه اولمون بود حسابی گیج شده بودیم و نمیدونستیم از کجا باید شروع کنیم دست آخر هم فقط چند دست لباس تو خونه خریدیم و برگشتیم مامانی حسابی تعجب کرده بود و میگفت چقدر چیزای جدید واسه سیسمونی اومده هههههههههههه بله دیگه بچه های این دوره و زمونه همه چیشون فرق کرده و پیشرفته شده البته به نظر من آدم باید خودش عاقل باشه و از اول منطقی واسه بچش خرید کنه هههههههههه دخملم فکر نکنی من مامانه سخت گیری هستما ولی مخالف شدید لوس کردن بچه ها هستم. مطمئ...
2 آذر 1390

اولین برف امسال!!!

سلام قند و عسل مامان    ...چطوری گلم؟؟؟ ما الان 16 هفته و 4 روز هستیم و تو داری روز به روز بزرگتر میشی...دیگه شکمم حسابی تابلو شده   و هرکی میبینتم میفهمه که باردارم ههههههههه واما از 2 شب پیش اولین برف امسال شروع به باریدن کرده  البته خیلی عجیبه چون هنوز نیمه آبانه و همیشه از اواسط آذر برف شروع میشه ولی خوب اینم از شانس ماست دیگه دخملم ،آخه دوست داشتم برم برات خرید،ولی با این هوا فعلا که نمیشه از روزی که فهمیدم تو گل دختر منی میخواستیم با مامانی بریم خرید ولی پادرد شدید گرفتم و افتادم تو خونه،الانم که با آمپول بهتر شدم هوا خراب شده هییییییییییییییی    اشکالی نداره گلم بلاخره میر...
18 آبان 1390

هفته 15...

سلام به دخمل گل مامان... خوبی عزیزممممممممممم؟ هفته پیش واسه اولین بار بردیمت شمال ...البته اولین شمال تو دل مامان...انشالا وقتی به دنیای بیای کلی مسافرتهای باحال میریم قشنگم...سه شنبه شب رفتیم انزلی و جمعه برگشتیم.ولی واسه من خیلی سخت بود گلم   آخه باید مواظب تو میبودم و چیزایی که بقیه میخوردند واسم ممنوع بود و همش باید از دود سیگا و قلیون فرار میکردم.البته عشق مامان اینا اصلا مهم نیست و همه خوش گذرونی ها فدای یک تار موی تو عسلم مشکل دیگه این بود که با وجود اینکه بهترین تخت و اتاق ویلا رو به ما داده بودند ولی بازم جام راحت نبود و شبا خیلی سخت میتونستم بخوابم   و به جز اون یه ریز بارون میبارید و سقف صدا میداد...منم که...
8 آبان 1390

نی نی گلم دخملیههههههههههههه....

سلام عزیز دل مامان،نه دیگه باید بگم دختره گلممممممم هورااااااااااااااااااااااااااااااا بلاخره امروز رفتم سونو و تا آقای دکتر دستگاه رو گذاشت رو شکمم گفت دختر شما تو وضعیت خوبیه... بله و من فهیمدم که یه دختر خوشگل دارم که قراره همدم مامانش بشه... هوراااااااااااااااااااااااااااااااا جالبه که قبل سونو رفتم شلوار بارداری بخرم(آخه حسابی شکمم بزرگ شده ) پسره صاحب مغازه گفت خانوم بگم جنسیت بچتون چیه!گفتم میرم سونو میفهمم(تحویلش نگرفتم) ولی اون گفت از حالت لبها و پف صورتتون 90% نی نی دختره ههههههههههه... اینم سونوی تجربی که درست گفت!!! به بابا هم زنگ زدم و گفتم که داره دختر دار میشه کلی خندید...    خانو...
3 آبان 1390