5ماه تمام...
سلام به عسلک خوشگلم...5 ماهگیت مبارک گلمممممممممم
دختر نازم...گرد و قلنبه مامان حسابی داری بزرگ میشیا........5 روز پیش بردمت دکتر وزنت 8230 و قدت 66 بودو این یعنی رشدت عالیه (زدن به تخته یادتون نره)
الانم پیش من دراز کشیدی و پستونک میخوری و طبق معمول این یکماه نق میزنی نمیدونم چرا اینقدر غر غرو شدی وایییییییییییی مجبور شدم بغلت کنم و در ضمن بتایپم...بعدا نگی چرا برات کم نوشتماااا
خوب تو این مدت 2تا سفر رفتیم اولیش یه شمال طبق معمول و دومیش شیراز که با وجود اینکه راه طولانی بود و کم هم اونجا موندیم ولی خیلی خوش گذشت...اونجا رفتیم باغ یکی از اقوام دوررر بابا و حسابی خوردیم و استراحت کردیم...من و تو و بابا شبا تو یه پشه بند تو ی باغ میخوابیدیم و تا خرخره میرفتیم زیر پتو آی حالی میدادددد...همه هم بودند هم مامانی و بابایی و داییها و هم بابا احمد و مامان جون و عمو و عمه ...همه دوروبر تو بودند و باهات عشق میکردند عزیزممم
آرنیکا جونم این روزا خیلی سعی میکنی که بشینی...حسابی غلت میزنی و از عقبی سینه خیز میری...کلی هم واسمون آواز میخونی...با بعضیا غریبگی میکنی ولی بعضیهارو از همون بار اول که میبینی دوست داری...عاشق بابا هستی و تا میبینیش میخندی قربونت برم
منم کم کم دارم سعی میکنم خودمو جمع و جور کنم ههههههه هم هیکلمو که خیلی ترکیده و هم زندگیمونو که با اومدن تو کلا عوض شده و عادت کردن بهش سخته
خوشگلم خیلی داری نق میزنی و نمیزاری که عکساتو بزارم باشه دفعه بعد...بوس بوس بوس