فروردین 92 و آرنیکا...
سلام به دختر عسلمممم... بلاخره سال ٩١ هم بارشو بست و رفت و ماوارد سال ٩٢ شدیم.از خدا میخوام این سال جدید از همه نظر بهتر از سال گذشته باشه. امسال اولین سال تحویلی بودکه آرنیکای قشنگم سر سفره ٧سین ما حضور داشت و به عشق اون امسال قشنگترین ٧سین این چند سال رو چیدم. اینم آرنیکا و ٧سین: بعد از سال تحویل عیددیدنی رفتیم خونه مامان فروغ و شام هم اونجا بودیم.آرنیکا جونم که جدیدا عاشق بچه ها و نی نی ها شده با دیدن پارمین دختر خاله ٤ ساله باباش ذوق کرده بود و میخواست بره بغلش ولی نمیدونست که اون طفلی زورش نمیرسه بغلش کنه فردای اونروز یعنی یکم فروردین عازم شمال شدیم.مامانی اینا چند روز زودتر از ...
نویسنده :
زیبا
14:33